سوهاضمه مغزم

ساخت وبلاگ
  در راستای همه دلایل و غر غرهای ذکر شده در پست قبلی دیروز قبل رفتن به خانه مامان بابا به حنایی گفتم که بعد از این می خواهم این دید و بازدیدها را کمی متعادل تر کنم و چند تا دلیل به نظر خودم منطقی اورد سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  دیروز یک ریز باران می بارید. در خانه ماندم و  چون قرار بود درس بخوانم خانه تکانی کردم!!! بله همان کلک های قدیمی نفس ام به خودم. یعنی از کشوها و لباس های خودم شروع کردم به کشوها و لباس های حنایی رسید سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  از کلاس پنجم تا سوم راهنمایی در اپارتمانی سه طبقه در مشهد زندگی میکردیم. یادم هست هر زمانی که معصوم یا مامان غذایی درست میکردند که بو و بلنگ ـ بر وزن پلنگ ـ  بلند میشد و در راه پله ها  می پیچید حتما سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  هفته ای که گذشت درگیر مهمانی رفتن و مهمانی دادن بودم. تعطیلات کریسمس هست و همه در جنب و جوش و همه جا مهمانی و دورهمی . شب قبل کریسمس یعنی شبی که فردایش حضرت عیسی به دنیا می ایند همه خانه ما جمع شدند سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  پست اخری را که می نوشتم می دانستم در شرف مریض شدن هستم و واقعا هم شبش مریض شدم . از همان سرماخوردگی های مخصوص همین فصل . ابریزش شدید بینی و چشم و بعد هم گلودرد و بعد هم هنوز خشکی و دردناکی گلو و سین سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  مراسم تولد من از دو روز قبلش شروع شد. یعنی خیلی از فامیل و دوستانی که در ایران هستند و به من خیلی محبت داشتند به وقت ایران شروع به زنگ زدن یا تکس دادن و تبریگ گفتن تولدم کردند. این شد که روز ۱۶ دی ک سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  ساعت از شش عصر گذشته پشت میز بد قیافه کتاب خانه کالجی قدیمی اما سرشناس و بسیاز زیبا نشسته ام و سعی میکنم از صدای باد و باران و طوفان ان بیرون وحشت نکنم. جایی که من نشسته ام و اسمش را گذاشته ام کنج م سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  دیروز بود که مامان برایم یک ظرف میوه پوست کنده شده را اورد و گذاشت جلویم. مامان همیشه از این مدل کارها میکند . وقتی درس می خوانم وقتی خسته از کار و زندگی می ایم خانه شان وقتی مریض ام و افتاده ام در سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

  از اخرین پستم تا الان صادقانه تلاش کردم که خودم و اخلاقیات مزخرفم را تغییر بدهم. شاید به همین دلیل خیلی هم به فضای مجازی نیامدم. هفته ای که گذشت حنایی ده روزی مرخصی داشت و تصمیم گرفته بود که برای تا سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44

   صبح ساعت نه بیدار شده بودم خانه را مرتب کرده بودم یعنی ریخت پاش های شب قبل را جمع کرده بودم  جارو کشیده بودم و بعد هم دکورهایی را که برای کریسمس جا به جا کرده بودم برداشته بودم و دکورهای قدیمی را گ سوهاضمه مغزم...
ما را در سایت سوهاضمه مغزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freesoul1983 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 18:44